آرمانان- آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم/
اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست (حافظ)/
شعر از حافظ است و تصویر یادآور هالوین. اگرچه قرار نیست از هالوین بنویسم چون این روزها (روزهای آغازین آبان ماه) از این جشن بیگانه، بسیار مینویسند، اما شاید این موضوع، بهانهای باشد برای رمزگشایی از یکی از نشانهای فراموش شده تاریخی ایرانیان ، یعنی همان «جام شراب» که برایتان چند بیت برای نمونه آوردهام.
حضرت مولانا میفرمایند:
نشوم شاد اگر گمان دارم/
که گهی شاد و گاه غمگینید/
در صفای «می»، نهان دیدم/
که شما چون «کدو»ی رنگینید/
اینجا مولانا مخاطبانش را کدو خطاب کرده! و منظور نظر مبارکش همان جام شراب بودهاست. رودکی هم که او را پدر شعر فارسی میدانند، آن هم از آن پدرهایی که اندیشه شان شادزیستن در جهان فانی است؛ میگوید:
لعل «می» را ز دُرج خم برکش/
در «کدو» نیمه کن به پیش من آر/
یعنی «می» را بریز در جام کدو، تاکید هم میفرمایند که جام را پُرنکن. حالا چرا جناب رودکی بر خلاف شاعران دیگر، جام را نیمه، دوست داشته اند؛ تفسیرش، تخصص می خواهد. اینکه می گوییم بر خلاف شاعران دیگر، نمونه اش حضرت حافظ است:
صبح است ساقیا، قدحی پُر شراب کن!
بگذریم و برویم سراغ کدوی نارنجی یا همان جام فراموش شده ادبیات ایران:
شما حتما در خانه های روستایی کدوهای تو خالی دیدهاید که از آن، به جای قوطی حبوبات استفاده میکردند اما این کدوهای خشک تو خالی، سابقه دیرینهای دارند، سابقهای به اندازه «جام شراب».
فقط آنجا که بیدل دهلوی میگوید:
خلقی به زحمتِ سرِ بیمغز، مبتلاست
با این «کدو»، تو نیز شنای شراب کن
جناب صائب هم که نامدارترین شاعر عصر صفوی، یعنی ملک الشعرای پررونقترین دوره هنری ایران است، میگوید:
در مردم بی مغز سرایت نکند حرف/
رنگین نکند باده گلرنگ «کدو» را/
میگویند، کدویی کدو بوده است که وقتی به جام شراب تبدیل میشده، رنگ شراب از پشت آن دیده میشده است و این نمونه که جناب صائب از آن سخن گفتهاند از آن کدوهای نامرغوب بودهاست که وقتی جام شده ، رنگ کدو را نشان نمیداده است. حتی حافظ هم بر این نکته تاکید دارد:
ساقی به چند رنگ، «می» اندر پیاله ریخت
این نقشها نگر که چه خوش در «کدو» ببست
یارب چه غمزه کرد صُراحی که خون خُم
با نعرههای قُلقُلش اندر گلو ببست
و در آخر برویم سراغ حکیم فردوسی در گفت و گوی پیرزنی با بهرام چوبینه:
زنِ پیر گفت، ار «مِی»ات آرزوست
«مِی» است و یکی نیز کهنه که دوست
بریدم «کدو» را که نو بُد سرش
یکی جام کردم، نهادم بَرَش
بدو گفت بهرام، چون «مِی» بود
از این خوبتر جامها، کِی بُوَد!
زن پیر رفت و بیاورد جام
از آن جام، بهرام شد شادکام
القصّه:
کدویی که الان در شکل روح و شبح، زینت بخش جشن هالوین است در ادبیات ما ایرانیان جام شراب بوده است.




